**پند اول**
**بوقلمونی،گاوی بدید و بگفت:
در آرزوی پروازم اما چگونه ، ندانم**
**گاو پاسخ داد:
گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهایت فتد و پرواز کنی**
**بوقلمون خورد و بر شاخی نشست**
**تیراندازی ماهر، بوقلمون بر درخت بدید**
**تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاکش نمود**
**نتیجه اخلاقی**
**با خوردن هر گندی شاید به بالا رسی، لیک در بالا نمانی**
**پند دوم**
**گنجشکی از سرمای بسیار قدرت پرواز از کف بداد و در برف افتاد**
**گاوی گذر همی کرد و تپاله بر وی انداخت**
**گنجشک ز گرمای تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد**
**گربه ای آواز بشنید، جست و گنجشک بدندان بگرفت و بخورد**
**نتیجه اخلاقی**
**هر که گندی بر تو انداخت، حتماً دشمن نباشد**
**هر که از گندی بدر آوردت، حتماً دوست نباشد**
**گر خوشی، دهان ببند و آواز، بلند مخوان**
**پند سوم**
**خرگوش از کلاغی بر سر شاخه پرسید**
**که آیا من نیز میتوانم چون تو نشسته ، کار نکنم؟**
**کلاغ پاسخ داد: چرا که نه**
**خرگوش بنشست بی حرکت**
**روباهی از ره رسید و خرگوش بخورد**
**نتیجه اخلاقی**
**لازمه ی نشستن و کار نکردن بالا نشستن است**
خیلی خوب بود مرسی