حکایت های پندآموز

داستان پسرک و بستی فروش 

 پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست.  

پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.
پسر بچه پرسید: یک بستنی میوه ای چند است؟ 
پیشخدمت پاسخ داد: پنجاه سنت. 
پسر بچه دستش را در جیبش فرو برد و شروع به شمردن کرد. 
بعد پرسید : یک بستنی ساده چند است؟  
در همین حال تعدادی از مشتریان در اتتظار میز خالی بودند.  
پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد : 35 سنت. 
پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت: لطفا یک بستنی ساده. 
پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت. 
وقتی پیشخدمت بازگشت، از آنچه دید حیرت کرد. 
آنجا در کنار ظرف خالی بستنی دو سکه پنج سنتی و پنج سکه یک سنتی گذاشته شده بود‌ ؛  
برای انعام پیشخدمت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد